کتاب هوش هیجانی نوشته دانیل گلمن، اثریست جذاب و قانعکننده که به ما میگوید، باور ما دربارهی هوش انسانی خیلی محدود است و مجموعهای بسیار مهم از استعدادها و تواناییهای حیاتی مؤثر در زندگی ما را نادیده میگیرد.
دانیل گلمن، برپایهٔ پژوهش و بررسی پیشگامانه و جدید از عملکرد مغز و رفتارهای انسانی، عوامل مؤثر بر عملکرد کاملا ناموفق افراد دارای ضریب هوشی بالا و عملکرد بسیار موفق افراد دارای ضریب هوشی متوسط را نشان میدهد. این عوامل، که شامل خودآگاهی، انضباط شخصی، و همدردی است، به نوع ویژهای ذکاوت وابسته است که او به آن هوش هیجانی میگوید.
با وجود اینکه دوران کودکی نقشی مهم و حیاتی در شکلگیری و تکوین این قابلیت دارد اما هوش هیجانی مقولهای فطری نیست و در زمان تولد انسان شکل نمیگیرد. بلکه میتواند در طول دوران بزرگسالی ما پرورش یافته و تقویت شود و تأثیرات مثبت مستقیمی برای تندرستی، روابط و کار حرفهای ما داشته باشد
اگر از کارشناسان و دانشگاهیان درباره تأثیرگذارترین کتاب هوش هیجانی بپرسید، احتمالاً اغلب آنها بر روی کتاب هوش هیجانی دانیل گلمن اتفاقنظر خواهند داشت.
یکی اینکه کتابی جریانساز در زمینهی هوش هیجانی (یا هوش عاطفی) است.
دیگر اینکه در مقایسه کتابهای بسیاری که بر اساس آن یا با الهام از آن نوشته شدهاند، همچنان متنی روان، ساده و نسبتاً جامع دارد و میتواند تصویری مناسب از جغرافیای بحث هوش هیجانی در اختیار خواننده قرار دهد.
افراد بسیاری کوشیدهاند بخشی از کتاب دانیل گلمن را انتخاب کنند در کتابها و نوشتههای خود آن را بسط دهند و از این راه کسب درآمد کنند.
اما فروش بالای این کتاب و شهرت جهانی آن نشان میدهد که هنوز اصلِ کتاب یکی از موفقترین نوشتهها درباره هوش هیجانی است (خودِ دانیل گلمن هم جزو همین افرادی است که سعی کرده از کتاب هوش هیجانی خودش، دوباره مطلب و درآمد تازه استخراج کند).
دنیل گلمن بخش قابل توجهی از دههی پنجم زندگی خود را به نوشتن گزارشهای علمی برای نشریهی New York Times گذرانده است.
او سالها قبل از انتشار کتاب هوش هیجانی، نوشتن برای مخاطب عمومی را آموخته و تجربه کرده بود.
گلمن با مطالعهی مقالهی سالووی و مِیِر که در سال ۱۹۹۰ منتشر شد، به این نتیجه رسید که بحث هوش هیجانی پتانسیل بالایی دارد و به اندازهی کافی به آن توجه نشده است.
خصوصاً اینکه حرفهایی از جنس حرفهای سالووی و جان مِیِر از دههی ۶۰ میلادی در مقالات دانشگاهی دیده میشد؛ اما بعد از چند دهه همچنان بین عموم مردم شنیده و شناخته نشده بود.
توجه داشته باشید که در زمان نگارش کتاب هوش هیجانی گلمن، هنوز بحث استعدادیابی برای بسیاری از مردم و حتی متخصصان، تداعیکنندهی ضریب هوشی و IQ و موضوعات مشابه بود.
گلمن کوشید این بحثها را به شکلی ساده و با زبان عمومی برای مخاطبان عامه تدوین و روایت کند.
و البته حداکثر تلاش خود را به کار برد تا این روایت ساده شده و کاربردی، همچنان بر مطالعات و تحقیقات علمی استوار باشد.
مطالب مرتبط
دانیل گلمن در کتاب هوش هیجانی خود میکوشد بر این نکته تأکید کند که هوش هیجانی (که میتوانیم آن را هوش عاطفی و با کمی اغماض، حتی هوش ارتباطی هم بنامیم) در مقایسه با IQ یا بهره هوشی، شاخص پیشبینیکنندهی بهتری برای موفقیت باشد.
قطعاً محتوای ارزشمند ارزشمندترین ویژگی این کتاب است.
همین محتوای ارزشمند باعث شد که این کتاب در فضای روانشناسی مثبت گرا یک اثر جریانساز باشد.
اما اگر از محتوا بگذریم، میتوان ویژگی مثبت و ارزشمند کتاب را ساده و روان بودن آن دانست.
از همان نخستین صفحهی کتاب، نویسنده تکلیف شما را مشخص میکند که قرار نیست با یک متن پیچیده و تخصصی آکادمیک مواجه شوید:
گلمن بحث خود را با یک خاطره شروع میکند.
خاطرهی رانندهی اتوبوسی که گلمن در عصر یک روز خستهکننده، سوار اتوبوسش میشود.
راننده با صدای بلند و لحن خوب، با او – و همهی مسافرهای دیگری که سوار میشوند – احوالپرسی میکند.
این رفتار آنقدر غیرمنتظره است که بسیاری از مسافران، حتی آمادگی کافی برای جواب دادن به احوالپرسی او را ندارند.
راننده در طول مسیر هم سکوت نمیکند. برای مسافران از اتفاقهایی که در آن خیابانها در حال روی دادن است حرف میزند:
حراج در فروشگاهِ آن سمت خیابان؛
نمایشگاهی که در موزهی این سمت خیابان در حال برگزاری است؛
و فیلمی که اکران آن در سینمای پایین خیابان آغاز شده.
گلمن در ادامه توضیح میدهد که حال و هوای مسافران هنگام پیاده شدن، شباهت چندانی به زمان سوار شدن ندارد و آنها با راننده به گرمی خداحافظی میکنند.
همین مثال ساده به ما این پیام را میدهد که هدف کتاب هوش هیجانی، حرفهای خشک و جدی تئوریک نیست. بلکه قرار است با خواندن این کتاب، تغییری در نگاه ما به دنیای اطراف و نیز عادتهای رفتاری ما ایجاد شود.
گلمن در نقل مطالب و مطالعات و تحقیقات علمی نسبتاً دقیق است؛ بنابراین نمیتوانیم او را در ردهی کسانی مثل ملکوم گلدول قرار دهیم (شباهت دو نویسنده این است که هر دو ژورنالیست بودهاند و برای مخاطب عام کتابهای پرفروش روانشناسی مینویسند).
اما این را هم باید به خاطر داشته باشیم که وقتی گلمن از نقل تحقیقات فاصله میگیرد، برخی ادعاهایی مطرح میکند که اگر چه قابل قبول به نظر میرسند، اما علمی نیستند (علمی نبودن به معنای نادرست بودن نیست؛ بلکه این معناست که ادعای مطرح شده به روش علمی تکیه ندارد).
رهبران بزرگ تاریخ، هوش هیجانی (EQ) بالایی داشتهاند.
به این علت که هوش هیجانی به اندازهی مورد نیاز عصر ما پرورش نیافته، در بلندمدت موج فرایندهی جنایات را شاهد خواهیم بود (میتوانید حدس بزنید که چهرهی استیون پینکر با شنیدن این حرف در هم میرود).
از این نمونه ادعاها – به صورت مستقیم و غیرمستقیم – باز هم در کتاب مطرح شدهاند.
حتی برخی منتقدان گلمن میگویند جریانسازی او برای جا انداختن هوش هیجانی به عنوان بخشی از آزمون استخدامی میتواند نوعی سوگیری مثبت به نفع ماکیاولیستها ایجاد کند
چون این افراد میتوانند احساسات خود را بهتر مدیریت کرده و احساسات دیگران را بهتر مورد سوء استفاده قرار دهند (البته همهی محققها در این زمینه همعقیده نیستند).
به هر حال باید به خاطر داشته باشیم که مقیاس و اندازهی این نقدها در مقایسه با محاسن و ویژگیهای مثبت این کتاب، بسیار کوچک است.
عنوان کتاب : هوش هیجانی
نویسنده: دانیل گلمن
مترجم: نسرین پارسا
انتشارات: رشد
تعداد صفحات: ۴۲۴
برچسب : نویسنده : استخدام کار toptext بازدید : 137